مقدمه:
برای مقدمه و مروری بر تاریخ احزاب ایران خلاصه ای از مقاله "تحزب در ایران" به قلم آقای عباس عمادی را مطالعه می کنیم.
عنوان : تحزب در ایران
نویسنده : عباس عمادی
حزب سیاسی یکی از شاخصهای مهم توسعهی سیاسی و مهمترین سازمان سیاسی در دموکراسیهای معاصر به شمار میآیند. بنابر تعریف موریس دوورژه، احزاب سیاسی گروههای بنیانیافته و منظمی هستند که برای مبارزه در راه قدرت ساخته شدهاند و منافع و هدفهای نیروهای اجتماعی گوناگونی را بیان میکنند.[1]
تقریبا از سال 1900م در آستانه انقلاب مشروطیت برخی از ایرانیان تحصیلکرده در کشورهایی مانند فرانسه و انگلیس با تقلید از سیستم حزبی غرب اقدام به تشکیل انجمنهایی در ایران کردند که بهتدریج نام حزب برخود گرفت. این انجمنها را میتوان ریشههای شکلگیری احزاب در ایران دانست.[2] در مجلس اول شورای ملی که به شیوه صنفی برگزار شد، زمینه مساعدی برای تشکیل حزب فراهم نگردید، اما در دوره دوم، نمایندگان به دو گروه اعتدالیون و دموکراتها تقسیم شدند. در قانون اساسی مشروطیت و متمم آن نیز اشارهای به احزاب و امکان تشکیل آنها نیامده است. فقط در اصل 21 متمم به مسأله اجتماعات اشاره شده که ممکن است آنرا بر جواز تشکیل احزاب تعبیر نمود.[3]
ادوار تحزب در ایران از انقلاب مشروطه تاکنون فعالیت احزاب سیاسی به چهار دوره تقسیم میگردد.[4]
دورهی اول از تأسیس اولین مجلس شورای ملی در سال 1285 آغاز و تا پنجمین مجلس شورا یعنی تا انقراض قاجاریه در سال 1304 ادامه داشت. رضاشاه نه تنها از فعالیت احزاب و گروههای سیاسی جلوگیری کرد، بلکه در دورهی او عملا هیچگونه فعالیت سیاسی ممکن نبود. این وضعیت تا سقوط رضاخان و برقراری مجدد شرایط مساعد برای فعالیت احزاب ادامه یافت.
با سلطنت محمدرضاشاه در شهریور 1320 دومین دوره حیات تشکلهای سیاسی در ایران آغاز و تا کودتای 28 مرداد 1332 ادامه پیدا کرد. در این دوره که از مهمترین مقاطع تاریخ سیاسی معاصر ایران به شمار میآید جامعه سیاسی ایران ناظر فعالیتهای گسترده انجمنها، سندیکاها، احزاب و تشکلهای سیاسی با مواضع و گرایشهای گوناگون بود. جوان بودن جمعیت ایران و افزایش مستمر تعداد تحصیلکردگان و کارمندان در نتیجه اصلاحات اداری، صنعتی و فنی رضاشاه و حضور نیروهای بیگانه و ضعف رهبری محمدرضا شاه از سویی دیگر زمینه را برای توزیع قدرت سیاسی میان احزاب و تشکلهای سیاسی فراهم نمود.[5] در طی سالهای 1332 ـ 1320 حدود 30 حزب و تشکل و انجمن سیاسی تشکیل شدند که در این میان تنها چهار سازمان اصلی برای بهدست آوردن قدرت با یکدیگر رقابت میکردند: حزب توده، حزب ارادهی ملی، حزب دموکرات ایران و جبهه ملی که از احزاب سیاسی متعددی تشکیل شده بود.[6]
در سالهای 1339ـ 1332 به دلیل حاکمیت مجدد استبداد بهجز برخی از تشکلهای سیاسی که فعالیت پنهان و ضعیفی داشتند شرایط فعالیت آزاد و جدی احزاب سیاسی وجود نداشت. در دهه سی تنها دو سازمان سیاسی یکی فدائیان اسلام بهصورت کاملا مخفی و دیگری نهضت مقاومت ملی به صورت نیمهمخفی فعال بودند، ولی این دو تشکل سیاسی نیز با حاکم شدن جو استبداد نتوانستند بهطور جدی به فعالیت سیاسی خود ادامه دهند.
پس از شش سال رکود در فعالیت احزاب و تشکلهای سیاسی، تحت تأثیر دگرگونی مناسبات بازیگران بینالمللی و متأثر از بحرانهای سیاسی و اجتماعی داخلی در سالهای 42 ـ 1339 احزاب جدیدی تأسیس و یا احزاب قدیمی احیاء و شروع به فعالیت سیاسی کردند.[7] در تاریخ 30 تیر 1339 احزاب عضو جبهه ملی یعنی حزب ایران، ملت ایران، مردم ایران، زحمتکشان ملت ایران، همراه با جامعه سوسیالیستها و نهضت آزادی که تازه تأسیس شده بود فعالیت خود را با عنوان جبهه ملی دوم آغاز کردند. تشکلهای جدید مانند هیأتهای مؤتلفه اسلامی، سازمان چریکهای فدایی خلق، سازمان مجاهدین خلق، جبهه آزادیبخش مردم ایران (جاما (و حزب ملل اسلامی نیز از تشکلهای جدیدی بودند که در اوائل دهه چهل فعالیت سیاسی میکردند لکن حضور آنها در صحنه سیاسی تا سال 1344 بیشتر دوام نیاورد. پس از این تاریخ تا زمان پیروزی انقلاب اسلامی هیچ حزبی بهجز از احزاب دولتی امکان فعالیت سیاسی نداشت.
دوره چهارم فعالیت احزاب سیاسی در ایران با پیروزی انقلاب اسلامی آغاز گردید. پس از فروپاشی نظام پهلوی دوم و با گسترش آزادیهای سیاسی و اجتماعی دهها حزب و گروه سیاسی در کشور پا به عرصه فعالیت گذاشتند که در مورد بسیاری از آنها به تسامح میتوان نام حزب را به کار گرفت.
دلایل عدم شکلگیری احزاب سیاسی در ایران
میتوان چهار ویژگی سازمان، ایدئولوژی، قانونی بودن و مبارزه برای کسب قدرت را ویژگیهای خاص احزاب دانست. ثبات تشکیلات دائمی و تداوم سازمانی، دارا بودن ایدئولوژی و خط و مشی سیاسی و رقابت برای کسب قدرت سیاسی لازمه هر حزب سیاسی است. این در حالی است که احزاب در ایران بنا به دلایل تاریخی و ساختاری دارای هیچیک از این مشخصات نبودهاند.
به نظر میرسد عمده این دیدگاهها و فرضیات را میتوان در دو دسته دلایل ساختاری و عوامل خارجی بررسی نمود:
الف) دلایل ساختاری:
1. ساختار سیاسی: در ایران برخلاف غرب نه فئودالیسم و پراکندگی قدرت حاکم بر همه جوامع اروپایی، بلکه استبداد شرقی و نوعی دیوانسالاری و تمرکز سیاسی حاکم بوده است. استبداد و خودکامگی به مثابه ویژگی بارز ساختار حکومتی در ایران مانع ابراز خواستهها و گرایشها و موجب بروز مخالفتها و اعتراضات بوده و یکی از موانع مهم شکلگیری احزاب در ایران بوده است. ظهور دیکتاتوری رضاشاه تحزب دوران مشروطه را نزدیک به یک دهه ریشهکن کرد. آنگاه پس از سقوط وی که فعالیت احزاب از سر گرفته شد. کودتای 28 مرداد و بازگشت استبداد مطلقه، مجددا دوران تحزب و رقابت سیاسی را به پایان برد.
2. ساختار اقتصادی و اجتماعی: در کنار ساختار سیاسی نقش ساختارهای اقتصادی و اجتماعی نیز قابل توجه است. عدم تغییر رفرماسیون اجتماعی ایران همانند غرب پس از فروپاشی فئودالیسم و ظهور سرمایهداری که موجب پیدایش گروههای اجتماعی و رقابت آنان شد یکی از دلایل مهم فقدان احزاب در ایران میباشد.[8] غالب احزاب سیاسی در غرب ناشی از طبقات و منافع طبقاتی آنها و وجود قشربندیها، لایهها و پایگاههای اقتصادی بودند و شکلگیری احزاب اساسا بازتاب این روابط طبقاتی بوده است، در حالیکه در ایران دوران معاصر طبقاتی بهعنوان بورژوازی، خردهبورژوازی یا کارگر و پرولتاریا شکل نگرفت. تمرکزگرایی، اقتدارگرایی و حاکمیت مطلقه موجب عدم شکلگیری طبقات در ایران گردیده و بدینسان فقدان طبقات واقعی در جامعه ایران به فقدان یکی از زمینههای اصلی تکوین احزاب سیاسی در ایران انجامید.
3. ساختار فرهنگی: ساختار فرهنگی جامعه ایران متأثر از سلطه دیرپای استبداد و حاکمیت مطلقه فردی و آموزههای سنتی عمدتا مبتنی بر مطلقگرایی و در مباینت با نسبیگرایی و روحیه تسامح و مدارا بوده است؛ امری که در شکلگیری احزاب و پایداری آن لازم و ضروری است. تداوم نهادهای کهن سنتی و مذهبی و مرجعیت قطبهایی مانند کدخداها، خانها، روحانیون و بزرگ خاندانها از دیگر عواملی بودند که ضرورت و زمینه شکلگیری احزاب سیاسی را در ایران بهتعویق انداخته است.[9] هر چند برخی از نویسندگان فقدان فرهنگ سیاسی مشارکت مردم را نه یک امر ذاتی و خصلت ایرانیان بلکه پیش از هر چیز محصول حوادث تاریخی و عملکرد حاکمان سیاسی و استبداد میدانند[10] اما به نظر میرسد در کنار عامل استبداد عوامل مذهبی و ایدئولوژیک نیز بیتأثیر نبوده است. وجود احزاب مستقل و مردمی که افکار و عقاید و منافع گروههای و طبقات مختلف مردم را نمایندگی میکند مساوی با پذیرش تکثر و تنوع در جامعه و فرهنگ مدارا و تحمل دیگر افکار و اندیشههاست؛ در حالیکه در ایران به دلیل برداشتهای خاص از اسلام و مذهب در کنار عدم توجه و اراده جدی حاکمان و نخبگان سیاسی و در نتیجه عدم آگاهی افراد جامعه و فقدان آموزش همگانی پیرامون نقش و کارکرد احزاب در روند توسعه سیاسی، هیچگونه مقتضی و مجالی برای شکلگیری احزاب از پایین و توسط گروههای مستقل مردمی وجود نداشته است.
ب) عوامل خارجی:
برخی از نویسندگان در کنار عوامل داخلی به نقش منفی عوامل خارجی در تکوین احزاب سیاسی در ایران اشاره کردهاند. از این دیدگاه وابستگی نظام سیاسی به بیگانگان سبب میشود که همه مؤلفههای توسعه سیاسی مانند انتخابات، پارلمان، رسانهها و احزاب سیاسی با قلب ماهیت و دگرگونی اهداف و کارکردهای خود به ابزاری برای سلطه بیگانگان تبدیل شوند و از طرف دیگر نفس حضور و نفوذ رقابت خارجی مانع تکوین احزاب مستقل مردمی گردیده و در مقابل به تشکیل احزاب وابسته منجر شود.[11]
1-دوورژه، موریس؛ اصول علم سیاست، ترجمه ابوالفضل قاضی، تهران، شرکت سهامی کتابهای جیبی، 1354، ص 153
2- ملکالشعرای بهار، محمدتقی؛ تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، تهران، امیرکبیر، 1375، چاپ سوم، ج2، مقدمه.
3-بر اساس این اصل: «انجمنها و اجتماعاتی که مولّد فتنه دینی و دنیوی و محل نظم نباشند، در تمام مملکت آزاد است، ولی مجتمعین با خود اسلحه نباید داشته باشند و ترتیباتی را که قانون در این خصوص مقرر میکند، باید متابعت نمایند. اجتماعات در شوارع و میدانهای عمومی همه باید تابع قوانین نظمیه باشند.» ر.ک: رحیمی، مصطفی، قانون اساسی و اصول دموکراسی، تهران، انتشارات کتابخانه ابن سینا، 1347، ص 261 ـ 256
4-اخوان کاظم، بهرام؛ علل ناکارامدی احزاب سیاسی در ایران (با تأکید بر دوره جمهوری اسلامی)، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1388، ص 144
5- عظیمی، فخرالدین؛ بحران دموکراسی در ایران، ترجمه: عبدالرضا هوشنگ مهدوی و بیژن نوذری، تهران، البرز، 1372، ص 38
6- ازعندی، علیرضا؛ تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران 57 ـ 1320، تهران، سمت، 1379، ج 2، ص 107
7- همان، ص 104
8- بشیریه، حسین؛ جامعهشناسی سیاسی، تهران، نشر نی، 1382، چاپ نهم، ص 122 9
9- مدیرشانهچی، محسن؛ «موانع تکوین احزاب سیاسی در ایران»، در کتاب: تحزب و توسعه سیاسی، پیشین، صص 371 ـ 366
10- اخوان کاظمی، بهرام؛ پیشین، ص 229
11- مدیرشانه چی، محسن؛ «موانع تکوین احزاب سیاسی در ایران»، پیشین، صص 372 ـ 371