ای دل غافل

اولین قربانی عالم، از هابیل پذیرفته شد و از قابیل ناپذیرفته، که اول قربانی ِ پذیرفته باید خودِ «من» انسان باشد تا قربانی های دیگر وی پذیرفته گردد.

اما قربانی بزرگ را ابراهیم به خداوند تقدیم کرد که بزرگترین عزیز زندگیش را در سینی اخلاص، به تیغ ِ چاقو سپرد تا خود را سرسپردۀ عبودیت خدا قرار دهد، هرچند که چاقو «اول ذبیح» را نبرید تا قربانی ابراهیم برای خدا، گوسفندی باشد.

اما در روزهای پیش رو، بزرگترین قربانی را در پیش داریم، همان که فرزندش را با تیری سه شعبه تقدیم خدا کرد، همو که فرزندانش را، برادرانش را، یارانش را، خانواده اش را و... قربانی داد و در آخر خود قربانی حق تعالی گشت تا خود ِ حضرت، آن قربانی روز کربلا باشد که زنده زنده سر از بدنش جدا کردند و بدینگونه شهدا با مرگ خود، زنده شدند و زنده تر از ما، حیات را می بییند و شهدا با راهشان، مکتبی را به وجود آوردند که تا ظهور حجت پرچمدار حق و حقیقت خواهد بود.

اگر شهدا زنده هستند و به ما می نگرند مکتب آنها نیز زنده است.

*********

مکتب الشهداء روزی در تبریز متولد گردید. با مردانِ مردی رشد یافت که مردانگی خود را در میدان های دفاع و شهادت به اثبات رسانده بودند، و همت چونان مردانی، هیئت را شکل داد تا «عملیات مکتب شهیدان» به نام نامی حضرت زهرا در مکتب الشهداء دانشجویان دانشگاه تبریز شروع گردد.

آن نسل ها، جای خود را به نسل های دیگر دادند، و همگی سر در آستان هیئت فرود می آوردند و این پرچم را برافراشته نگاهداشتند تا پرچم این مکتب نشانی از سرسپردگی به حضرت زهرا باشد و سرفرود آوردن در پیشگاه ذبیح بزرگ خداوند.

ایام گذشت تا به روزگاری رسید، که آنانی که بیشتر از عمل، ادعا داشتند حرف از پایان مکتب الشهداء زدند و خواستند که مهر پایان بر سر در هیئت مکتب الشهداء زنند، هیئتی ها از امام شهدا و آوینی ها یاد گرفته بودند که شهدا هر چند رفته اند اما راه و روششان زنده تر خواهد ماند.

لذا اگر در ظاهر، درب هیئت بسته گردید ، درب آن به سوی کل ایران بازگردید هر یک از خادمان آن روزهای هیئت ، خادمی گشت که در کوی و سرای خویش اندیشه هیئت را زنده نگاه می داشت و اکنون به جای یک هیئت تبریز، خادمانش در سراسر ایران پراکنده شدند.

*****

عید قربان فرا می رسید. ماجرا با یک پیامک آغاز شد:

سلام بر همگی! یه مشورت!

بعضی وقتا هست که آدم دوست داره کار پرصوابی را انجام دهد؛ اما به تنهایی از دستش بر نمیآید. اما اگر چند نفری شوند با توجه به حمایت خداوند از کار جمعی به راحتی آن صواب محقق می شود.

حالا با توجه به در پیش بودن عید قربان و فرصتِ عملِ پرسفارشِ قربانی، اگر اقدام جمعی در این راستا و صدقه دادن گوشتِ آن در بین فقراء پیشنهاد شود موردِ استقبال قرار می گیرد؟

 

پیامک منتشر شد، آنانی که خبر بدانان رسید همتی کردند برای کاری جمعی؛ گفتند « بیاییم و همه باهم قربانی خویش را به درگاه خداوند متعال عرضه کنیم» قربانی از طرف بچه های همان هیئت. اکنون بچه ها همه یاری کردند برخی بیشتر و برخی کمتر ؛ اما همگی با نیت خالصانه.

اگر روزگاری در تبریز مراسم مشترکی می داشتیم اما مراسم عید قربان امسال در سراسر کشور برگزار شد از تبریز تا مشهد – که همیشه قبله گاه بچه های هیئت بوده است- تا اصفهان، همدان، قم، بوشهر، تهران.

اول تعداد خاصی از گوسفند مدنظر نبود. بچه ها می گفتند حتی اگر شد چند مرغ، تهیه شود تا قربانی شود به مقصد رسیده ایم. اما پولها جمع شد و جمع شد و به یک گوسفند رسید؛ سپس تعداد بالاتر رفت دو، سه ، چهار و ... یازده و عدد قربانی ها به راس رسید. عدد 12 برایمان خوشایند و مبارک بود، شاید نشانی از امام 12 ما باشد. شاید ...

******

به همت خود بچه های هیئت، گوسفندها در 7 شهر از سراسر ایران تهیه شد و ذبح گردید. بسته بندی شد و با اسم « هیئت مکتب الشهداء» بر روی بسته ها، در میان فقیران مستحق همان شهر توزیع شد

شاید کار سختی نبوده باشد اما این کار حتی تا یک و نیم روز کامل دوستان را گرفت.

*****

این کار به نام حضرت ابراهیم، به نام ذبیح آن حضرت، اسماعیل و به نام ذبیح بزرگ عالم، حسین بن علی رقم خورد، یکی می گفت حس میکردم گویا هیئت در تمام ایران جاری شده است. دیگری می گفت اگرچه در لحظۀ ذبح بچه های هیئت همراهم نبودند اما گویا در توزیع بسته ها ، تک تک بچه های قدیمی همراهیم می کردند و گویا -در شبهای مراسم - مسیر هیئت تا خوابگاه را دوباره طی می کردم.

دیگری می گفت ...

و من ِ نویسنده که کمکی در این امور نداشتم دلم می سوزد که بیشتر نتوانستم یاری کنم و نشد که یکی از آنها باشم...

برخی دوستان که خبر طرح قربانی بعد از اتمام کار به گوششان رسید. تماس گرفتند و گلایه- که «چرا ما را خبر نکردید؟» - هر چه بود یک کار خیر بود. آنانی هم که امروز خبرش را می شنوند و آرزو می کنند که همراهی می کردند نیز به علت نیت خیرشان مأجورند.

******

دوستان بسیاری همیاری کردند. برخی اسم خودشان را پنهان داشتند اما به رسم شکرگزاری لازم است از همه آنها تشکر کنیم از حدود 90 نفری که حدود 50 نفر آنها روزگاری در کسوت دانشجوی دانشگاه های تبریز و علوم پزشکی، خادم هیئت مکتب الشهدا بودند و حدود 40 نفر دیگر نیز که بعدها به این جمع پیوستند تا اثباتی بر این موضوع باشد که هیئت فقط در اعضای 1369 تا 1388 خلاصه نمی شود هیئت ادامه دارد ... (انشاء ا... در طول سالهای بعد و به گستره پراکندگی خادمانش )

*******

به رسم شکر گذاری اسامی دست اندرکاران تهیه قربانی و ذبح و توزیع را در ذیل می آورم؛ در این امر تجربه ای ندارم اما می دانم که کار زیادی دارد: ( اسامی به ترتیب حروف الفبایی شهرها )

اصفهان (محسن علیپور )

بوشهر (عباس کشاورز )

تبریز ( محمد دامک )

تهران (میثم عبدلی، علی شامحمدی )

قم (محمد حسن بحرینی ، سیدصادق ساداتی )

مشهد (مهدی نجفی )

همدان (امین زهری )

*******

این افراد بانی این امر خیر شدند. اسم برخی دیگر را نمی دانیم ( حدود 10 نفر) چرا که فقط پول واریز کردند و اسمی نگفتند و 40 نفر دیگر از دوستان جدید، بستگان، همکاران و همکلاسیها که همیاری کردند و دست در دست هم این طعام را به منازل فقرا رساندند.

(اسامی بانیان از بین بچه های هیئت به ترتیب حروف الفبا)

1.                 رسول آرمانپور

2.                 آقای آقایی

3.                 امین اسکندری

4.                 علی بخشنده فر

5.                 ابوالفضل بمانی

6.                 محمد جمالپور

7.                 حامد حاجی پور

8.                 نادر حاجی زاده

9.                 حسن حبیب ا...زاده

10.             مهدی حسینی راد

11.             محمدرضا خراسانیان

12.             روح ا...دیداری

13.             امین زهری

14.             حسین ربّانی نژاد

15.             علیرضا رشادی

16.             حسان رفیع

17.             سید صادق ساداتی

18.             خانم ساعدی

19.             مهدی سلیمانی

20.             محسن سلطان زاده

21.             رحمان سیستانی زاده

22.             علیرضا سیف الهی

23.             علی شامحمدی

24.             احسان شریفی

25.             مازیار شفایی

26.             آقای شمقدری

27.             حامد شهریار

28.             آقای شیرعلی زاده

29.             محمد عباسی

30.             میثم عبدلی

31.             امیرعباس عظیمی

32.             محسن علیپور

33.             خانم فرج الهی

33.      میعاد فرهمند

34.             علیرضا قربانی

35.             محمد قلیپور

36.             خانم کارگر

37.             حمید کاهدی

38.             عبدالعظیم گرگین

39.             ایمان مسیحی

40.             حمید معصومی

41.             آقای موسی لو

42.             محمدرضا میرزایی

43.             امید میرشکار

44.             مهدی نجفی

45.             خانم نژاد اصغری

46.             عبدا... نوری

47.             احمد هوشمندی

 

****

نیت بانیان هر چه که بود اعم از "به قصد تطهیر" ، "برای دفع بلا و مصائب یا پیشگیری از آنها"، "برای مراد خواهی و حاجت ‌خواهی"، یا "به شکرانه پیروزی و تندرستی" و یا "برای کفاره گناهان و بخشش شرارت‌ها" و یا ... . اما در این قربانی " همراهی جمعی در امر خیر " به نیتها اضافه گشت. باشد که چنددست بیشتر از یکدست نیرو دارد و ... انشاءالله قبول و پذیرش بیشتر.

******

 

(منبع متن ذیل: سایت آوینی)

عید قربان ، مجراى فدا کردن عزیزترین ها است .

عید قربان ، مجراى فیض الهى و بهانه عنایت رحمانى به بندگان مومن و مسلم و مطیع است .

قربانى تو در این چیست ؟

در راه خدا، چه چیز فدا مى کنى ؟

با چه وسیله ، به آستان پروردگار، تقرب مى جویى ؟ و کدام فدیه را به قربانگاه صدق ، عشق ، اخلاص و وفا مى آورى ؟

براى اولیاء الله عید قربان مجمع الشواهد صدق در گفتار، کردار، ادعا و عمل است . تو نیز، اگر بتوانى رضاى خویش را فداى رضاى حق کنى ، اگر بتوانى از خواسته دل در راه خواسته دین چشم بپوشى ، اگر بتوانى از داشته ها و خواسته ها بگذرى ، آنگاه ، به مرز عبودیت و به حوزه قربانگاه قدم نهاده اى .

مگر خلیل الرحمان چه کرد؟ تو نیز اگر پیر و مشى و مرام ابراهیمى ، نباید هیچ چیز از آنچه دارى و به آن دلبسته اى ، حجاب چهره جانت ، مانع بندگى و فرمانبرداریت شود و آنگاه که پاى دین و خدا به میان آید، بسادگى و بصراحتى ابراهیمى و بصداقتى اسماعیلى درگذرى و امر مولا را مقدم بدارى .

بگذر از فرزند و مال و جان خویش

تا خلیل الله دورانت کنند

سر بنه در کف ، برو در کوى دوست

تا چو اسماعیل ، قربانت کنند

اینجاست که قربانى وسیله قرب مى شود و عید قربان روز تقرب به خداوند.

آن هم نه قرب مادى و جسمى - که خدا از محدوده حس و جسم بیرون است - بلکه قرب معنوى و تقرب ارزشى که در سایه ایمان و عمل است .

آنچه انسان را به خدا نزدیک مى کند، طاعت است .

و آنچه از ساحت قرب ربوبى دور مى سازد، معصیت است .

خدا به ما نزدیک است ، حتى نزدیکتر از رگ کردن ، که خود فرموده است :

- و نحن اقربب الیه من حبل الورید - ما از او دوریم ، چرا که به جرم و گناه ، گرفتاریم و مجرم هرگز محرم نخواهد شد.

جلوه دیگر این روز، ذبح است .

قربانى کردن گوسفند، چه از سوى حاجى در منا و چه از سوى ما در شهرها مان ، تکریم آن حماسه معنوى و ایثار عظیم است که ابراهیم و اسماعیل از خود نشان دادند و به مسلخ رفتند، آن فداکارى همواره باید در خاطره ها زنده بماند، تا درسى مى باشد فرا روى ابراهیمیان همیشه و همه جا.

رها شدن از تعلقات و ذبح کردن تمنیات در پیش پاى اراده الهى ، درس دیگران قربانى است ،

تا چه حد حاضرى که خواست خدا را بر خواهش دل مقدم بدارى ؟

تا کجا مى توانى طاعت و اطاعت الله را، با هواى نفس مبادله نکنى ؟

ذبح قربانى در دید عرفانى اهل نظر، رمزى از ترک هواهاى نفسانى و روى آوردن به رضاى الهى است .

ثمرات این ذبح نیز، باید چونان قربانى گوسفند به دیگران برسد.

و... چنین است که آنکه مالک هواى نفس شود و دیو هوا را به بند کشد، هم خویشتن از وسوسه ها و زیانهاى آن آسوده خاطر است ، هم جامعه از صدمه هوا پرستیهاى او مصون !

عید قربان و تقرب به خدا، آن هم در سایه عبودیت و بندگى .

ما، بنده آنیم که در بند آنیم .

حال که چنین است ، چرا در بند نفس و بند زر و سیم و بند خواسته ها و داشته ها؟!

دل به خدا بدهیم و در بند عبودیت او باشیم ، تا از هر قید و بندى آزاد شویم .

بندگى خدا، امیدبخش است .

و روز عید قربان مى تواند براى ما اوج این آزادى برین باشد.

 

نظرات  (۴)

  • بابک فرهمندشاد
  • نذر همه دوستان قبول تقدیر و تشکر ویژه از محمد حسن عزیز که همیشه بانی خیر بوده و هست
    سلام . . .
    خدا قوت . . . 
    کف مرتب برای محسن علیپور عزیز . . .  :-)
    کاش اسم خیرین را نمی نوشتید . . . 

    ماجرا با یک پیامک آغاز شد اما هرگز تمام نشد ، دیدن اسامی دوستان در  لیستی که وصل است به دوران دانشجوییت نسیمی است بر روح خسته ات ،  نامهایی از روزهای خوب دانشجوییت ...
    قربان و قربانها تنها بهانه هستند برای یادآوری نیازمان و نیازمندانمان ...
    فراموش نکنیم هر روز قربانی است برایمان ، امید که نام مبارک هیات ( هیاتی که من هرگز در آن حضور نداشتم ) همچنان باعث خیر شود ...
    و باز هم امید که هر از گاهی پیامکی داشته باشیم برای قربانی کردن ...
    با سلام، خسته نباشید به همه راهیان هیئت مکتب الشهدا،با دیدن سایت و کارهای انجام یافته بسیار خوشحال شدم که هنوز حال و هوای روزهای دور در درونتان زنده است

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی
    -->